باید خود اعضا و دستگاههاى فرهنگى قبول کنند و باور داشته باشند که ما این جایگاه را بهعنوان یک قرارگاه مرکزى [قرار دادیم]. تعبیر “قرارگاه” ممکن است به بعضى گوشها سنگین بیاید – قرارگاه یک اصطلاح جنگى است، اصطلاح نظامى است – و بگویند آقا، قرارگاه مال مسائل نظامى است، شما در مسائل فرهنگى هم فکر نظامى را رها نمیکنید! واقع قضیّه این است که کارزار فرهنگى از کارزار نظامى اگر مهمتر نباشد و اگر خطرناکتر نباشد، کمتر نیست؛ این را بدانید؛ یعنى میدانید هم شما، واقعاً یک میدان کارزار است اینجا. و بخصوص در قرارگاههاى نظامى اینجورى است؛ قرارگاه مسئولیّت اجراى مستقیم به معناى اینکه یک واحدى متعلّق او باشد، ندارد؛ امّا واحدها در اختیار او قرار میگیرند، به تعبیر نظامى در کنترل عملیّاتىِ او قرار میگیرند. وقتى ما یک قرارگاه نظامى تشکیل میدهیم، فرض بفرمایید سپاه میگوید این یگانهاى من در کنترل عملیّاتى آن تشکیلات [هستند]، پشتیبانى این یگان، متعلّق به آن سازمان است – یا ارتش، یا سپاه، یا هر دستگاه دیگر – امّا بهکارگیرى این و هدایت این، به عهدهى قرارگاه است؛ یعنى یک چنین حالتى را در اینجا بایستى توجّه داشت.
"۱۳۹۲/۰۹/۱۹ بیانات در دیدار اعضای شوراى عالى انقلاب فرهنگى "